English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3507 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
nevermore U دیگر ابدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to all eternity U ابدا
not in the least U ابدا
nohow U ابدا
not nearctic U ابدا
nowhere near U ابدا
no U ابدا
nowise U ابدا
remotely U ابدا`
anywise U ابدا
at all U ابدا
not at all U ابدا
whatsoever U ابدا
none U ابدا
not a whit U ابدا
not a hang U ابدا
never U ابدا
not a bit U ابدا
no-no U ابدا ابدا
aught U بهیچوجه ابدا
whit U ابدا اندک
nothing U بی ارزش ابدا
Eternal (everlasting)life. U ابدا" (هرگز ) !
Never!over my dead body . U صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternative U شق دیگر
anymore U دیگر
else U دیگر
one an other U یک دیگر
furthering U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
furthers U دیگر
others U دیگر
alternative U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
other U دیگر
alternatives U شق دیگر
alternatives U دیگر
he is no more U او دیگر
another U دیگر
next U دیگر
secus U از دیگر سو
further U دیگر
furthered U دیگر
no more U دیگر نه
thence U دیگر
again U دیگر
to wit U بعبارت دیگر
othergates U جور دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
the other two U دوتای دیگر
again U از طرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
none other than U هیچکس دیگر جز
et al U و در جای دیگر
withil U ازطرف دیگر
otherwise U طور دیگر
to be no more U دیگر نبودن
another U شخص دیگر
otherwhere U جای دیگر
about face U سوی دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
shunts U به خط دیگر انداختن
otherwhence U از جای دیگر
otherness U چیز دیگر
elsewhere U بجای دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhile U گاه دیگر
otherwhile U وقت دیگر
tother U بعدی دیگر
t' other U بعدی دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
another U یکی دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
elsewhere U درجای دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
otherguise U جور دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
otherguess U بروش دیگر
on the other part U از طرف دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
otherworld U دنیای دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on more U بار دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-face U جهت دیگر
other people U مردم دیگر
otherguess U جور دیگر
about face U جهت دیگر
otherguess U نوع دیگر
othergates U طور دیگر
about-face U سوی دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
no more of that U بس است دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
at a later period U در موقع دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
alternatively <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
aliunde U از منبع دیگر
other U نوع دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
once U یکبار دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
another guess U قسمتی دیگر
another guess U نوعی دیگر
another day U یک روز دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
next year U سال دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
in fact U به عبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
nevermore U هرگز دیگر
never more U هرگز دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
my other books U کتابهای دیگر من
namely <adv.> U به عبارت دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
others U نوع دیگر
beside U ازطرف دیگر
variant U نوع دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
pooled U ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
spacemen U اهل کرات دیگر
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
they sing small now U دیگر جیک نمیزنند
inter alia U میان چیزهای دیگر
the future U دنیای دیگر عقبی
spaceman U اهل کرات دیگر
we have no more bread U دیگر نان نداریم
to p on any one's preserves U باپای دیگر جهیدن
again باز [یکبار دیگر]
to rub a thing in U چیز دیگر دادن
tomorrow week U هشت روز دیگر
inter alia U میان اشخاص دیگر
aliunde U ازیک جای دیگر
he no longer went there U دیگر انجا نرفت
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
i never saw him U دیگر هیچ او را ندیدم
i never since saw him U از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
IF statement U Gise کار دیگر را
interferes U با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfered U با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfere U با سم یک پا به پای دیگر زدن
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
intervert U سوی دیگر برگرداندن
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com